سرگردون

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض،پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

سرگردون

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض،پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت...

خاطرات بی هوا می آیند
گاهی وسط یک فــــــــــکر…
گاهی وسط خــــــــــیابان!!!
سردت میکنند؛ داغت میکنند
خاطرات
تمام نمیشوند…

تمامت میکنند!!!


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.