سرگردون

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض،پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

سرگردون

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض،پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

نیست مولانا،جهان از شمس تبریزی پر است...

گر چه این دلبستگی های زمینی خوب نیست

اتفاق است و می افتد، دل که سنگ و چوب نیست

 

با چنین شوق تماشای من و زیبایی ات

صبر ممکن هم اگر باشد ، دگر مطلوب نیست

 

 کفر عشق آمیز شیطان ، عبرت آموزم شده است

گر چه در چشم شما جز بنده ای مغضوب نیست

 

  گر یهودا،  دکمه هایِ خرقه اش را وا کند

 در نهانش، جز مسیحی عاشق و مصلوب نیست

 

حُسنِ یوسف ، قوتِ مردم بود در مصر وجود

  کو خریداری ؟ و گرنه قحطی محبوب نیست

 

   قفل ، قُلف و مبتلا را مُفتلا گفتن خوش است

 گر چه هر عاشق ، که دست افشان شود زرکوب نیست

 

خشک تر از زنده رود است و تهی تر از سراب

چشم ات، از اندوهِ  زیبایی،  اگر مرطوب نیست

 

   آسمانی یا زمینی ، کاش عاشق می شدیم

گر چه این دلبستگی های زمینی خوب نیست...


عبدالحمید ضیایی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.