فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست...

دوره گرد ادی عطار...

توو خیابون اگه دوره گردم نمیخوام بدونه کسی که گریه کردم
تو جایه پاتو رو دلم ندیدی خوبه اینکه تو به آرزوت رسیدی
بارون نمیخوام بباره آخه کسی که دیگه کسی رو دوست نداره
حالا هرچی دارم فقط این اتاقه پره خاطراته پره اتفاقا
دل دل نکن اگه عاشقی برگرد خوشبختی با تو از اینجا سفر کرد
تنگه دله من تنها غمه دوریت منو دیوونه تر کرد
کم کم همه چی از یاد تو میره قلبم جدایی رو یاد نمیگیره
برگرد تو که میدونستی یکی اینجاست که داره بی تو میمیره

♫♫♫♫♫♫

توو خیابون اگه دوره گردم نمیخوام بدونه کسی که گریه کردم
تو جایه پاتو رو دلم ندیدی خوبه اینکه تو به آرزوت رسیدی
وقتی که دلم میگیره میبینم تو آینه یه جوون که پیره
تو خیلی ساده میگی سرنوشته واسه من جهنم واسه تو بهشته
دل دل نکن اگه عاشقی برگرد خوشبختی با تو از اینجا سفر کرد
تنگه دله من تنها غمه دوریت منو دیوونه تر کرد
کم کم همه چی از یاد تو میره قلبم جدایی رو یاد نمیگیره
برگرد تو که میدونستی یکی اینجاست که داره بی تو میمیره

گشته ام در جهان و آخر کار/دلبری برگزیده ام که مپرس...

سلام...

خودکشی؟تا حالا بهش فکر کردین؟

خودکشی فقط زدن رگ دست و خوردن یه مش قرص مزخرف و خودتو دار زدن نیس...

بدترین نوع خودکشی اینه که با خودت بجنگی و بخوای یادشو از ذهن و قلبت پاک کنی...کندن ریشه ی این درخت تنومند که کم کم جوونه زد و الان اینقدر تو وجودم ریشه کرده که بابت نابود کردنش دودستی دارم وجودمو احساسمو تک تک نفسامو و ثانیه به ثانیه ی جوونیمو فدا میکنم...

چرا همون 4سال پیش که گم کردن کادوش اونقدر پریشونم کرد نفهمیدم که الان مجبور باشم اینطوری عذاب بکشم؟؟؟؟

کاش قرصی به نام عشق وجود داشت که من بتونم اونو عاشق خودم کنم...

خدایا تویی که هم درد میدی هم درمون خودت این دل بیمار و رنجورمو درمون کن...

عذاب...

سلام...

دلم لک زده واسه یه دورهمی که بگیم و بخندیم و من از بودن درکنارش لذت ببرم...اما حعیف که این امتاحانای کذایی تا اواسط تیر رو مخه و من مجبورم تحمل کنم

امیدوارم امروز موفق شم مخ مامانمو بزنم بریم اونجا البته زدن مخ صالحم میتونه چاره ساز باشه

خدایا خودت کمکم کن خودت مدتهاست شاهدی دارم چه زجری میکشم فقط این یه دلخوشیمو ازم نگیر هزار بار شکرت....

دلتنگی...

سلام...

چقد بده میدونی با دیدنش حالت توپه توپ میشه از این دشارژه بودن درمیای اما بهانه ای واسه دیدنش نداشته باشی...

از همه بدتر اینه که حتی 10 دقیقه م باهات فاصله نداره و تو مجبوری این مار زهرآگینی روکه رو قلبت چنبره زده تحمل کنی و تو تنهایی خودت زار بزنی...

چقد بده هر شب تو خواب میبینی عاشقته و به عشقش اعتراف کرده ولی صب که بیدار میشی میفهمی همش خواب بوده و با فکر اینکه این اتفاق احتمالا هیچ وقت نمیفته اشک از چشمات سرازیر میشه...

از قدیم گفتن عشق یسره مایه دردسره خدایا تویی که الرحم الراحمینی ایمان دارم اگه از روی حکمتت دری رو ببندی خودت از روی رحمت یه راه دیگه جلوی پام میذاری پ خودت پناه این دل غریبم باش...