سرگردون

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض،پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

سرگردون

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض،پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺑﺎ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...♥
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﻟﻢ ﺍﺯ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯿﻠﺮﺯﺩ ..♥
ﮐﻪ ﺣﺲ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﻓﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ...♥

پسرک...

ﭘﺴﺮﮎ ... .
ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺧﺘﺮﮎِ ﻗﺼﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ
ﺑﺎﻧﻮﯼِ ﻣﻦ
ﺻﺪﺍ ﮐﻦ!
ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﯾﺎ ﺑﺎ ﺣﺮﺹ! ﺍﺳﻤﺖ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ
ﺁﺭﺍﻡ ﺑﮕﻮ:
ﺟﺎﻧﻢ؟
ﺗﺎ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﭼﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺮﻡ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ:
ﺟﺎﻧﺖ ﺑﯽ ﺑﻼ ... .
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﺷﮑﻼﺕ ﯾﺎ ﭘﺎﺳﺘﯿﻞ
ﺑﺨﺮ
ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺑﻨﺸﯿﻦ ﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﻦ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﺍ ... .
ﮐﻪ ﺫﻭﻕ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ
ﺷﯿﺮﯾﻨﺶ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺎﻃﺮِ ﺩﺳﺘﺎﻥِ ﺗﻮﺳﺖ ... .
ﭘﺴﺮﮎ ... .
ﺑﯿﺎ ﯾﮏ ﺭﺍﺯِ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻓﺎﺵ ﮐﻨﻢ:
ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﯾﮏ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﻮﻕ ﻫﺎﯼِ ﮐﻮﭼﮏ ﻭ ﺭنگی ...

یک شب فراموش نشدنی...

من

تو

یک شب فراموش نشدنی

شبی که آرزو میکردم

هیچگاه پایانش سپیدی نباشد

شبی لبریز از تاریکی و وهم

وهم بودنت

وهم ماندنت

من و یک خیال شیرین...

عقربه ساعت

تیک

تاک

این شب خیال تمام شدن دارد

خیال دارد و خیال مرا له می کند

سپیده صبح میرسد

من می مانم و یاد تو

من بدون تو

من

نو

یک شب فراموش نشدنی...

سکوت...

-مرا زجر میدهد
[سکوت]
مانند نفس کشیدن در خلآ
پاهایم میلرزند
صدایم را آرام میکنم و آرامشی که شاید به تو دست میدهد

میبینی چه بی رحمانه است این گونه بودن ؟
نبودنت حتی...
[سکوت طولانی ...]
-میشود بگویی چه شده ؟!
[سکوت]
سکوتت به روح بریده بریده ام انگشت شصت میدهد !

حسبنا الله و نعم الوکیل،نعم المولی و نعم النصیر...

خداوندا..
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!...
تقصیری ندارد...
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات...
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست...