-
ازین تهمت هستی ام وارهان...
شنبه 14 مرداد 1396 12:45
سلام... آخرین مطلبی که نوشتم برمیگرده به 24 اسفند95...راستش بعد از اون اینقدر سرم شلوغ بود که حتی وقت نداشتم تو دفترچه خاطراتم چیزی یادداشت کنم...همش درس بود و درس و درس...آخ که چقدر خوب بود!تمام وقت مشغول بودم و دیگه وقت نداشتم به هیچی فکر کنم!حتی شبا هم خواب درس و کنکور میدیدم!اونی نبود که فکر میکردم،ولی هرچی بود...
-
دلم واسش تنگ شده...
جمعه 6 مرداد 1396 16:57
در من زنی ست خیاط که دلتنگی را میدوزد با بغض به اشک... در من زنی ست بافنده که میبافد در خیال خویش امید را به آرزو... در من زنی ست آشپز! که حواسش هست ترخون غذا چشمت را تر نکند و دلت را خون! و در من زنی ست عاشق که دوست داشتن را هجی میکند میان هر نفس.. اما... تو هیچ یک از این زنها را دوست نداشتی!
-
نیستی،حال من خرابه...
سهشنبه 24 اسفند 1395 11:44
سلام... چن شب پیش حالم خ بد بود...رفتم تلگرام،خدا رو شکر آن بود...باهاش حرف زدم.کلی بهم روحیه داد.گفت امیدوار باشم.خوب پیش رفتم،غصه شو نخورم.گفت خوشبین باش.تموم میشه. چشم،سعی خودمو میکنم...اما میدونی؟وقتی یه مدت مدیدی نمیبینمت،واقعن دیگه دست خودم نیس...همه چیو یادم میره...حتی خودمو...حتی هدفمو...تنها چیزی که میبینم و...
-
ندارمت اما...دوست داشنتن را عاشقم!
شنبه 30 بهمن 1395 16:58
-
چطوری باید بهت گفت:"دوست دارم..."؟
شنبه 30 بهمن 1395 16:53
سلام...خوبید؟من خوبم...پر حس آرامش...دوست دارم جانم...خیلی...فقط نمیدونم دوسم داری یا نه؟جانم،اینقدر خوبی که آدم دلش میخاد گاهی بی هیچ رسم و آدابی،پای صحبتت بشینه...و گاهی اینقدر خوب،که آدم دلش میخاد بغلت کنه و یه عالم ببوستت...خدا رو چه دیدی،شاید خوبی هم مسری بود...ازت متشکرم دیوونه ی من...مرسی که هستی...مرسی بابت...
-
عشق یا نفرت؟
یکشنبه 24 بهمن 1395 19:19
سلام دوباره ولنتاین من تنها تر از همیشه ولنتاین مبارک به تموم کسایی که دوسم ندارن یجورایی ب همه...
-
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی(ع)...
سهشنبه 12 بهمن 1395 19:34
سلام... زیارت قبول عزیزم...خوش گذشت؟امیدوارم کلی انرژی گرفته باشی از این سفر...راستی عزیز منم دلتنگ آقام،برا من دعا نکردی که بتونم برم پابوس؟من ک اینجا دعا کردم تو اونجا یادت بیفته برای منم دعا کنی...آخه این چند روزه کمی احساس خستگی میکردم،اما گذشت خدا رو شکر...فک کنم برام دعا کردی ادامه بدم و بتونم پا جا پای تو...
-
دربگشای،دلتنگم...
دوشنبه 13 دی 1395 11:45
سلام... وقتی تو نیستی،دنیا ویرانه ست...همه چیز خاکستریه...من توی آینه،رنگ پریده تر از همیشه دیده میشم...وقتی تو درگیر شادیاتی،یه نفر اینجا هست که لابلای تمام کتابا و آهنگاش به تو فکر میکنه...وقتی -شاید- شبای مهم،مثل ولنتاین و شب تولدت و...،به این فکر کنی که تویی و تنهاییت و یه دنیا درس که ازش لذت میبری،یه نفر هست این...
-
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر....
دوشنبه 13 دی 1395 11:31
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید وقتی زمین ناز تو را در آسمان ها می کشید وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود وقتی که...
-
بالاخره 18 ساله شدم...
جمعه 19 آذر 1395 16:01
سلام... من الان یه دختر 18 سال و سه روزه ام...یه دختر 18ساله با یه عالمه آرزو،با یه عالمه عشق،و با یه کوچولو نفرت...میدونین،یکی از بزرگترین آرزوهای من اینه که نسبت به هیچ کس نفرت نداشته باشم،کینه رو دور بریزم و همینطور دیگرانم نسبت به من نفرت نداشته باشن...البته این خیلی آرمانیه که بخوام همه دوسم داشته باشن،اما میتونم...
-
کنکور؛عشق یا نفرت؟
جمعه 19 آذر 1395 15:37
سلام من حقمو از گلوی این زندگی بیرون میکشم!! والسلام!!!
-
طبق معمول من بی سر و پا جاماندم...
یکشنبه 23 آبان 1395 20:01
-
تلاش پاک ما، توام...
سهشنبه 11 آبان 1395 18:11
شناور سوی ساحل های ناپیدا دو موج رهگذر بودیم دو موج همسفر بودیم. گریز ما نیاز ما نشیب ما فراز ما شتاب شاد ما ، با هم تلاش پاک ما ، توام چه جنبش ها که ما را بود روی پرده دریا. شبی در گردبادی تند ، روی قله خیزاب رها شد او از آغوشم جدا ماندم ز دامانش گسست و ریخت مروارید بی پیوندمان بر آب. از ان پس در پی همزاد ناپیدا بر...
-
نیست مولانا،جهان از شمس تبریزی پر است...
سهشنبه 11 آبان 1395 18:07
گر چه این دلبستگی های زمینی خوب نیست اتفاق است و می افتد، دل که سنگ و چوب نیست با چنین شوق تماشای من و زیبایی ات صبر ممکن هم اگر باشد ، دگر مطلوب نیست کفر عشق آمیز شیطان ، عبرت آموزم شده است گر چه در چشم شما جز بنده ای مغضوب نیست گر یهودا، دکمه هایِ خرقه اش را وا کند در نهانش، جز مسیحی عاشق و مصلوب نیست حُسنِ یوسف ،...
-
کی مرگ می تواند نام مرا بروبد از یاد روزگار؟
پنجشنبه 29 مهر 1395 21:19
باور نمی کند دل من مرگ خویش را نه .. نه .. من یقین را باور نمیکنم تا همدم من است نفس های زندگی من با خیال مرگ دمی سحر نمیکنم آخر چگونه گل خس و خاشاک میشود؟ آخر چگونه این همه رویای نونهال نگشوده پر هنوز ننشسته در بهار می پژمرد به جان من و خاک می شود؟ در من چه وعده هاست در من چه هجر هاست در من چه دست ها به دعا مانده روز...
-
آنچه دستت داده ام نامش دل است افسار نه...
سهشنبه 27 مهر 1395 20:31
سلام... مثل همیشه دلم براش تنگیده...کاش لحظه های کنارش بودن ابدی بود...دیوونه ی من،نمیشه یبار تو حال منو بپرسی؟بگی روانی مرده ای یا زنده؟بگی درس میخونی یا دوباره زده بسرت کار شب و روزت شده باشه گریه؟هه...توقعاتی دارما اصن قرنی یدفه یاد من میفته که تازه یادش ب احوالپرسی باشه؟ در هرحال عزیزم روزی که واسطه شدی منم...
-
شاید مردم حواسم نیست...
جمعه 16 مهر 1395 15:38
فقط چند لحظه کنارم بشین یه رؤیای کوتاه، تنها همین ته آرزوهای من این شده ته آرزوهای ما رو ببین فقط چند لحظه کنارم بشین فقط چند لحظه به من گوش کن هر احساسیو غیر من تو جهان واسه چند لحظه فراموش کن برای همین چند لحظه، یه عمر همه سهم دنیامو از من بگیر فقط این یه رؤیا رو با من بساز همه آرزوهامو از من بگیر برای همین چند...
-
عاشقی جرم قشنگیست،ب انکار مکوش...
دوشنبه 5 مهر 1395 23:23
سلام... داشتم یادداشتای پارسالو میخوندم...چقدر یکسال آدم تغییر میکنه...تموم زندگیش عوض میشه...پارسال از خدا میخاستم دوسش نداشته باشم،الان تنها خوشی زندگیم همین دوس داشتن یواشکیه...پارسال میخاستم علاقم بهش کمرنگ شه تا اگه ازدواج کردم خیانت نباشه،الان حتی یک ثانیه م نمیتونم بهش فکر کنم که کنار کس دیگه ای باشم...پارسال...
-
من از این حماقت عاشقانه حظ میبرم....
دوشنبه 15 شهریور 1395 13:12
بنمای به من رویت، یارات نمیافتد آری چه توان کردن؟ با مات نمیافتد گیرم که نمیافتد با وصل منت رایی با جور و جفا، باری، همرات نمیافتد؟ میافتدت این یک دم که آیی براین پر غم شادم کنی و خرم، هان یات نمیافتد؟ هر بیدل و شیدایی افتاده به سودایی وندر دل من الا سودات نمیافتد با عشق تو میبازم شطرنج وفا، لیکن از بخت بدم،...
-
هوای مزخرف...
چهارشنبه 13 مرداد 1395 18:59
تا بن دندان از یاد تو پرم...
-
سوال
شنبه 9 مرداد 1395 14:51
سلام... ی سوالی دوستانی که تشریف میارن وب چرا کامنت نمیذارن؟حالا فرقیم نمی کنه ها ولی عبوریم رد میشین ی دستی تکون بدین بدونیم هستین حداقل...
-
عید شما مبارک...
سهشنبه 15 تیر 1395 22:32
-
الهی و ربی من لی غیرک؟
سهشنبه 15 تیر 1395 22:26
آن جا روم آن جا روم،بالا بدم بالا روم/بازم رهان بازم رهان،کاین جا به زنهار آمدم پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر وزور / خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد در من بدمی من زنده شوم/یک جان چه بود صد جان منی ای مهر تو در دل ها،وی مهر تو بر لب ها/وی شور تو در سرها،وی سر تو در جان ها ای امید من روا داری مگر/بازگردم نا امید از کوی...
-
مزخرفرین حس و حال...
سهشنبه 15 تیر 1395 22:08
سلام...بیشتر از یک ماهه اینجا درددل نکردم.میدونین اینجا یجورایی واسم ارزش داره.مثه یه شیء قدیمی و پرخاطره که هرازچندگاهی نگاهش میکنین و دستی روش میکشین تا گرد و خاکش بریزه...این وبو تا وقتی مجبور نشم نگه میدارم...خیلی روزا اینجا نوشتم،اشک ریختم و سبک شدم.اصن شاید خیلیاشم منتشر نکرده باشم بهرحال خوب یا بد خاطره انگیزه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 تیر 1395 18:33
دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست وان خال بناگوش مگر دانه ی دام است؟ پ.ن:سلام:)دکتر اندر وصف من:)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 تیر 1395 15:18
-
چون دوستش دارم...
یکشنبه 13 تیر 1395 15:14
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ! ﻣﺜﻼ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﮐﻪ می گوﯾﻨﺪ: من ﻋﺎﺷﻖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﺷﺪﻡ ﯾﺎ ﺩﯾﮕﺮﯼ می گوﯾﺪ: ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ هستم ﯾﺎ ﭼﻪ می داﻧﻢ ﻫﺮﭼﻪ! ﺍﺻﻼ ﻣﻌﻨﯽ ﻧﺪﺍﺭد! ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ می پرﺳﺪ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﻨﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯽ: ﭼــﻮﻥ " ﺩﻭﺳﺘﺶ دارم "...
-
فک کنم به فاصله نیاز دارم...
یکشنبه 13 تیر 1395 14:57
-
جالب است:)
یکشنبه 30 خرداد 1395 18:16
گه یه روز از هفته بودم:شنبه اگه ماهی از سال بودم :اردیبهشت اگه عدد بودم :20-5-7 اگه فصل بودم :پاییز اگه یه سال بودم:1374 اگه ساز بودم:سه تار اگه نوشیدنی بودم:آب اگه خیابون بودم:مستقیم پر درخت اگه میوه بودم:انار اگه شهر بودم :تورنتو اگر پایتخت بودم:اوتاوا اگه خوردنی بودم: لازانیا اگه رنگ بودم: نارنجی اگه صدا بودم: بم...
-
بدون شرح...
یکشنبه 30 خرداد 1395 17:38