سرگردون

سرگردون

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض،پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
سرگردون

سرگردون

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض،پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

سوال

سلام...

ی سوالی دوستانی که تشریف میارن وب چرا کامنت نمیذارن؟حالا فرقیم نمی کنه ها ولی عبوریم رد میشین ی دستی تکون بدین بدونیم هستین حداقل...

الهی و ربی من لی غیرک؟

Image result for ‫خدا‬‎         
آن جا روم آن جا روم،بالا بدم بالا روم/بازم رهان بازم رهان،کاین جا به زنهار آمدم
  پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر وزور / خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد                Image result for ‫خدا‬‎
Image result for ‫خدا‬‎                                              
   در من بدمی من زنده شوم/یک جان چه بود صد جان منی
ای مهر تو در دل ها،وی مهر تو بر لب ها/وی شور تو در سرها،وی سر تو در جان ها          Image result for ‫خدا‬‎
Image result for ‫خدا‬‎                   
    ای امید من روا داری مگر/بازگردم نا امید از کوی تو؟
از دست و زبان که برآید/کز عهده ی شکرش بدر آید؟                                             Image result for ‫خدا‬‎

Image result for ‫خدا‬‎

مزخرفرین حس و حال...

سلام...بیشتر از یک ماهه اینجا درددل نکردم.میدونین اینجا یجورایی واسم ارزش داره.مثه یه شیء قدیمی و پرخاطره که هرازچندگاهی نگاهش میکنین و دستی روش میکشین تا گرد و خاکش بریزه...این وبو تا وقتی مجبور نشم نگه میدارم...خیلی روزا اینجا نوشتم،اشک ریختم و سبک شدم.اصن شاید خیلیاشم منتشر نکرده باشم بهرحال خوب یا بد خاطره انگیزه برام...

امروز آخرین روز ماه رمضون بود...همیشه واسه تموم شدنش دپرسم.برکت و شوری که این ماه داره هیچ موقع سال نداره...امسال دوشب از شبای قدرو لیاقت نداشتم بیدار بمونم و برای از دست دادنش متاسفم...گرچه امسال ماه رمضون عموی مهربون همه ی ما و بابای زحمتکش دختر و پسرعمه ها تنهامون گذاشت و پیش خدا رفت...حتی یادآوری اون همه غصه م زمین و زمانو رو سرت هوار میکنه...خدا صبر بده به عمه،بچه هاش و مادر و خواهراش...

نمیدونم از چی بگم.نمیدونم به کی بگم.نمیدونم این همه بغض لعنتیو کجا بشکنم که سوال جوابم نکنن.نمیدونم چیکار کنم.نمیدونم این روزا هیچ چیو نمیدونم این روزا خسته م از همه چی نمیدونم دردم چیه نمیدونم چی کمه ولی یچیزی سرجاش نیست یچیزی تو اعماق قلبم نمیذاره آروم بگیرم یچیزی شادی هامو میدزده یه ماری که نمیدونم چی و کیه نیششو تو وجودم فرو میکنه و باعث میشه تو شادترین شرایطم بغض کنم نمیدونم چمه نمیدونم چی جلومو میگیره حتی واسه یه لحظه دیدنش نمیدونم این چه نیروی قوی ایه که تموم روز باعث میشه فکرم مشغول باشه و نتونم تمرکز کنم من نمیدونم چرا من هیچیو نمیدونم و هیچ کس نیس کمکم کنه هیچ کس نیست بتونم یروز کامل تو بغلش گریه کنم و سبک شم رها شم ازین باری که رو قلبمه هیچ کس نیس جز خدا هیچ کس...

خدایا خودت آرامشو بهم برگردون.دوست دارم...

ای امید من روا داری مگر/بازگردم نا امید از کوی تو؟


دام دل صاحب نظرانت خم گیسوست

وان خال بناگوش مگر دانه ی دام است؟


پ.ن:سلام:)دکتر اندر وصف من:)