سلام...
مثل همیشه دلم براش تنگیده...کاش لحظه های کنارش بودن ابدی بود...دیوونه ی من،نمیشه یبار تو حال منو بپرسی؟بگی روانی مرده ای یا زنده؟بگی درس میخونی یا دوباره زده بسرت کار شب و روزت شده باشه گریه؟هه...توقعاتی دارما اصن قرنی یدفه یاد من میفته که تازه یادش ب احوالپرسی باشه؟
در هرحال عزیزم روزی که واسطه شدی منم همراهتون بیام دانشگاه از بهترین روزای عمرم شد...میدونی؟حتی دورادور با تو بودنم لذتش از همه چی بالاتره...خبرا اینکه ترازم رسید ب 7000...خدا رو شکر...میدونی؟من فکر میکنم لطف خداست که یاد تو شده انگیزه ی زندگی من...کی بهتر از تو برای الگو شدن؟
گفتن تو اینستا ریکوئست دادی واسه فهیم،مهم نیس سعی میکنم فک نکنم بهش...البته من یقین دارم حتمن دلیلی داشته...درسته توام ی پسری،اما پسر تناقض استدلالای یه دختر منطقی...
Forgetting him is like trying to know somebody you never met
Loving him is red
سلام...
داشتم یادداشتای پارسالو میخوندم...چقدر یکسال آدم تغییر میکنه...تموم زندگیش عوض میشه...پارسال از خدا میخاستم دوسش نداشته باشم،الان تنها خوشی زندگیم همین دوس داشتن یواشکیه...پارسال میخاستم علاقم بهش کمرنگ شه تا اگه ازدواج کردم خیانت نباشه،الان حتی یک ثانیه م نمیتونم بهش فکر کنم که کنار کس دیگه ای باشم...پارسال گریه میکردم زیاد ازش میگفتم تند و تند پست میذاشتم اما الان حرفم نمیاد...ترجیح میدم ساعت ها تو فکرش غرق شم و کمتر درموردش حرفی بزنم...
چقدر سال ها با هم متفاوتن...
راستی قضیه ی فهیمو فهمیدم...خدایا شکرت...
یه سوالی وختی یه پسر از کل کل کردن خوشش میاد اما هیچ وخ با تو کل کل نمیکنه معنیش نفرته یا علاقه؟
یه سوال دیگه وختی پسری عاشق هیچ غذای خاصی نیس و از هیچ غذایی بدش نمیاد(کلن فقط سیرشدن مهمه)باید چیکار کنی؟(آخه مردا رو با شکم قشنگ میشه اداره کرد اما...)
سوال بعدی پسری که همیشه کار خیر میکنه عاشق درساشه از بیکاری نفرت داره فوتبال نمیبینه و هزاران هزاران خصلت دیگر که تو پسرای این سنی خ کمه راه نفوذ بهش چیه؟
و سوال آخر پسری که هیچ سیگنالی دریافت نمیکنه هیچ سیگنالی نمیفرسته و کلن هیچی!!!باید چطوری بهش فهموند دوسش داری؟
یه چیز دیگه اون دختر ن زشته،ن اینک هیچ کار بلد نباشه،ن تنبل و درس نخون،ن دوس پسر داره،ن...اون دختر واقعن دیگه نمیدونه چیکار باید بکنه ب جز دعا کردن...شما نمیدونید؟
بنمای به من رویت، یارات نمیافتد
آری چه توان کردن؟ با مات نمیافتد
گیرم که نمیافتد با وصل منت رایی
با جور و جفا، باری، همرات نمیافتد؟
میافتدت این یک دم که آیی براین پر غم
شادم کنی و خرم، هان یات نمیافتد؟
هر بیدل و شیدایی افتاده به سودایی
وندر دل من الا سودات نمیافتد
با عشق تو میبازم شطرنج وفا، لیکن
از بخت بدم، باری، جز مات نمیافتد
از غمزهٔ خونریزت هرجای شبیخون است
شب نیست که این بازی صد جات نمیافتد
افتاده دو صد شیون از جور تو هرجایی
این جور و جفا با من تنهات نمیافتد
بیچاره عراقی، هان! دم درکش و خون میخور
چون هیچ دمی با او گیرات نمیافتد
پ.ن:دلم براش یذره شده...